واگشت

علل عقب ماندگی مسلمانان در قرآن و احادیث

واگشت

علل عقب ماندگی مسلمانان در قرآن و احادیث

زنگ خطر

یکی از عوامل سقوط انسان، که شاید بتوان گفت: خطرناک‌تر از سایر عوامل سقوط است، دنیا طلبی است. زرق و برق دنیا و دلبستگی به آن و به خصوص مشغول شدن به دنیای حرام، انسان را به سقوط عجیبی می­‌کشاند و اگر آدمیان مواظبت لازم را ننمایند و در امتحان‌های الهی مردود گردند، دنیا، مانع پیشرفت معنوی آنان شده و  آنان را جهنّمی  می‌کند

امام حسین«سلام الله علیه» می­فرمایند:

 «النَّاسُ عَبِیدُ الدُّنْیا وَ الدِّینُ لَعِقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ یحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیانُون‏»[1]

 بنابر تعبیر نورانی آن حضرت، مردم بنده دنیا هستند. تا وقتی در معرض امتحان قرار نگرفته‌اند، ممکن است مردود نشوند. امّا کمتر کسی می‌تواند در امتحان، موفق گردد.

 

ادامه مطلب ...

حرف حسابی برای بچه آدم

 

خداوند سبحان خطاب به آدمى مى فرماید:

یَابْن َآدَمَ!

1. أکْثِرْ مِنَ الزّادِ، فَإِنَّ الطَّریقَ بَعیدٌ بَعیدٌ.

2. وَجَدِّدِ السَّفیْنَةَ، فَإِنَّ الْبَحْرَ عَمیقٌ عمیقٌ.

3. وَخَفِّفِ الْحَمْلَ، فَإِنَّ الصِّراطَ دَقیقٌ دَقیقٌ.

4. وَأخْلِصِ الْعَمَلَ، فَإِنَّ النّاقِدَ بَصیرٌ بَصیرٌ.

5. وَأخِّرْ نَوْمَکَ إِلَى الْقَبْرِ.

6. وَفَخْرَکَ إِلَى الْمیْزانِ.

7. وَشَهْوَتَکَ إِلَى الْجَنَّةِ.

8. وَراحَتَکَ إِلَى الاَّْخِرَةِ.

9. وَلَذَّتَکَ إِلَى الْحُورِ العینِ.

10. وَکُنْ لى ، أکُنْ لَکَ.

11. وَتَقَرَّبْ إِلَىَّ بِاسْتِهانَةِ الدُّنْیا.

12. وَتَبَعَّدْ عَنِ النّارِ لِبُغْضِ الْفُجّارِ وَحُبِّ الاَْبْرارِ.

13. فَإِنَّ اللّهَ لایُضیعُ أجْرَ الْمُحْسِنینَ.1

 

اى فرزندآدم !

1. «توشه » را افزون کن ، که «راهِ » [آخرت و رسیدن به سعادت ]، دور است دور!

2. و «کشتى » را تعمیر کن ، که «دریا» عمیق است عمیق!

3. و «بار»[هاى اضافى که در این سفر به کارت نمى آیند] را فرو گذار و سبک گردان ، که راه باریک است باریک!

4. و «عمل »[و کردار و گفتارت ] را خالص گردان ، که «حسابرس »بیناست بینا!

5. و خفتن خویش را به تاخیر بینداز و آن را براى درون قبر بگذار!

6. و فخر کردنت را براى هنگامه برپایى «میزان » [در قیامت ] بگذار.

7. و میل [و برآوردن خواهشهاى دل ]ات را براى بهشت واگذار.

8. و راحتى و آسایشت را براى جهان آخرت بگذار.

9. و لذتجویى ات را براى [زیستن در کنار] همسران بهشتى واگذار.

10. و براى من باش تا من نیز براى تو باشم.

11. و با سبک شمردن دنیا، به من نزدیک شو و تقرّب بجوى.

12. و با دشمن داشتن فاجران و بدکاران ، و نیز دوستى با ابرار و نیکان ، خویشتن رااز آتش ، دور بدار.

13. پس [بدان که ] خداوند، پاداش نیکوکاران را تباه نمى سازد.

هوشمندى و فرزانگى چنین اقتضا مى کند که آدمى ، هنگام سفر، زاد و راحله خویش رابررسى کند؛ مسافت راه و وسیله سفر و توشه راه را ارزیابى نماید و نیز مدّتْ زمان سفر و ایّام ماندن در مقصد را محاسبه کند و خود را مهیّا سازد. و اگر قصد تجارت و یااهداى هدیه به عزیزى را نیز در سر دارد، کالایى در خور و تحفه اى مناسب فراهم آورد.

آدمیان ، مهاجرانى هستند که «بانگ رحیل » هر دم آنان را به کوچ و سفر به سوى مقصدنهایى فرا مى خواند.

 

 

آید آنروز که من هجرت از این خانه کنم

 از جـهــان پـر زده ، در شاخ عــدم لانه کنم

 رسد آن حـال کـه در شمــع وجود دلدار

 بال و پر سوخته ، کار شب پروانه کنم [...]

 

امیر مؤ منان علیه السلام بارها و بارها، با صدایى حزین که از سویداى دل بیدارش برمى آمد و جانهاى خفته و غافل را به هشیارى فرا مى خواند، ندا مى داد:

«تَجَهَّزُوا رَحِمَکُمُ اللّهُ فَقَدْ نُودیَ فیکُمْ بِالرَّحیلِ :2

مجهّز و آماده شوید خدایتان رحمت کند که بانگ رحیل و نداى کوچ در میانتان سرداده شد»!

مرا در منزل جانان چه امن و عیش ، چون هر دم

جَرَس فریاد مى دارد که بربندید محملها3

براى وصول به اهداف عالىِ حیات برین و رسیدن به خواسته هاى برتر، باید از خواهشهاى حقیر، درگذشت و با فدا کردن امور کوچک و ناچیز، در راه آرمانهاى بلند و ستُرگ ، به سعادت جاوید نائل آمد.

 

گــر از پـى شهـوت و هوى خواهى رفت

 از مـن خبــرت ، کــه بـى نـوا خـواهــى رفت

 بـنــگــر کـــه کـئـــى و از کـجـا آمـده اى

 مى دان که چه مى کنى ، کجا خواهى رفت

 اى مرغ چمن ! از این قفس ، بیرون شو

 فـردوس ، تــو را مى طـلـبــد، مـفــتــون ش

 طــاووسى و از دیـــار یــــار آمـــــده اى

 یــاد آورِ روى دوســت شــو، مـجـنـون شو 4

 

 

شکوری_گروه دین و اندیشه تبیان

 

سرچشمه های اصلی گناه

 

رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ (عَلَیهِ السَّلَامُ) قَالَ:

 

إِنَّ أَوَّلَ مَا عُصِیَ اللَّهُ بِهِ سِتٌّ حُبُّ الدُّنْیَا وَ حُبُّ الرِّئَاسَةِ وَ حُبُّ الطَّعَامِ وَ حُبُّ النِّسَاءِ وَ حُبُّ النَّوْمِ وَ حُبُّ الرَّاحَةِ.[1]

 

روایت از امام صادق(صلوات الله علیه) منقول است که حضرت فرمودند: سرآمد اموری که موجب می‏شود انسان از فرمان الهی سرپیچی کند و نسبت به خداوند ‌گناه و عصیان کند، شش مورد است. یعنی این شش مورد سرآمد هستند؛ نه این که موارد دیگر موجبِ گناه نمی‌شود. اینها غالباً‌ سرآمد هستند. گناهانی که از انسان سر می‏زند، ‌منشأش غالباً یکی از اینها است.

 

اول: حبّ الدنیا؛ پول دوستی. این موجب می‏شود که نه حرام سرش بشود نه حلال. لذا موجب عصیان می شود. دو نوع گناه داریم که یکی از آنها ترک واجب است؛ خودِ ترک واجب هم گناه است. پول دوستی منشأ گناه می‏شود.

 دوم: حبّ الرئاسة؛ جاه طلبی، ‌ریاست طلبی. این هم منشأ گناهان و معاصی دیگر می‏شود.

 سوم: حبّ الطعام؛ «ابن البطن»، یعنی کسانی که به اسارت شکم می‏روند. این هم منشأ گناهان بعدی می‏شود.

 چهارم: حبّ النساء؛ منظور «ابن الفرج» است. مراد از حبّ النساء شهوت جنسی است.

 از آن طرف، حبّ الطعام‌ به تعبیر ما شهوت بطنی و شکم پرستی است، از این طرف هم شهوت جنسی را مطرح می‏فرماید که از این دو  تعبیر می‏شود به «ابن البطن و الفرج». اینها اسیرند و به اسارت شکم و شهوت جنسی‏شان درآمده‌اند. این منشأ می‏شود برای گناه.

پنجم: حبّ النوم؛‌ یعنی کسانی که خیلی مقیّدند به خوابیدن. اینها هم به معصیت می‏افتند. یک سنخ معاصی هست که ‌منشأش حبّ نوم و خواب است. صبح نماز صبحش قضا می‏شود، برای چه؟ چون می‌خواهد بخوابد.

 ششم: حب الراحة؛ یعنی راحت طلبی. این هم منشأ یک سنخ از معاصی است.

 

یک رشته هست که همه این شش مورد را به هم پیوسته می‏کند و آن «حُبّ» است. «حبّ الدنیا»،‌ «حبّ الرئاسة»‌،‌ «حبّ الطعام»،‌ «حبّ النساء»، ‌»حبّ النوم»،‌ «حبّ الراحة». همه اینها مثل دانه‏های تسبیحی در یک نخ هستند و آن نخ تسبیح، همین «حبّ دنیا و امور مادّی» است. لذا همه اینها مربوط به هم هستند. تعلّق به این عالم مادّه است که انسان را به گناه می‏کشاند. این اگر نباشد، هیچ وقت گناه سر نمی‏زند و ‌واجب هم ترک نمی‏شود.[2]

 

تنظیم :شکوری گروه دین و اندیشه تبیان

پیامبر صلى الله علیه و آله فرموده اند


یا اَیُّهَا النّاسُ اِنَّما هُوَ اللّه  وَ الشَّیطانُ وَ الحَقُّ وَ الباطِلُ وَالهُدى وَ الضَّلالَةُ وَ الرُّشدُ وَ الغَىُّ وَ العاجِلَةُ وَ الآجِلَةُ وَ العاقِبَةُ وَ الحَسَناتُ وَ السَّیِّئاتُ فَما کانَ مِن حَسَناتٍ فَلِلّهِ وَ ما کانَ مِن سَیِّئاتٍ فَلِلشَّیطانِ لَعَنَهُ اللّه ؛

 اى مردم! جز این نیست که خداست و شیطان، حق است و باطل، هدایت است و ضلالت، رشد است و گمراهى، دنیاست و آخرت، خوبى هاست و بدى ها. هر چه خوبى است از آنِ خداست و هر چه بدى است از آنِ شیطان ملعون است.

کافى، ج 2، ص 16، ح 2

غفلت چرا؟

خداوند رحمان به آدمی می فرماید


یَا بْن َآدَمَ

1. إِذا کانَ اللّهُ تَعالی قَدْ تَکَفَّلَ لَکَ بِرِزْقِکَ فَطُولُ اهْتِمامِکَ لِماذا؟

2. وَ إِذا کانَ الْخَلْقُ مِنّی حَقّاً فَالْبُخْلُ لِماذا؟

3. وَ إِذا کانَ إِبْلیسُ عَدُوّاً لی فَالْغَفْلَةُ لِماذا؟

4. وَ إِذا کانَ الْحِسابُوَا المُرُور ُعَلَی الصِّراطِ حَقّا فَجَمْعُالما لِلِماذا؟

5. وَ إِنْ کانَ عِقابُ اللّهِ حَقّاً فَالْمَعْصیَةُ لِماذا؟

6. وَ إِن کانَ ثَوابُ اللّهِ تَعالی فِی الْجَنَّةِ حَقّاً فَالاِسْتِراحَةُ لِماذا؟

7. وَ إِن کانَ کُلُّ شَیء بِقَضائی وَ قَدَری فَالْجَزَعُ لِماذا؟

8. لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فَاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتیکُمْ.


ای فرزند آدم

1. اگر خداوند، رزق و روزی ات را به عهده گرفته است، پس نگرانی و تلاش طولانی [و بیجا و حرص بر دنیا] چرا؟

2. و اگر آفرینش همه اشیاء، به راستی از آنِ من است، پس بخل ورزیدن چرا؟

3. و اگر شیطان، دشمن من [و تو] است، پس غفلت چرا؟

4. و اگر حسابرسی و عبور از صراط، حقّ است، پس جمع کردن مال چرا؟

5. و اگر کیفر خداوند، حق است، پس گناه کردن چرا؟

6. و اگر پاداش و ثواب خداوند متعال در بهشت، حق است، پس استراحت [و سُستی] چرا؟

7. و اگر همه چیز [و تمامی حوادث جهان] به قضا و قَدَر من است، پس بی تابی و جَزَع و فَزَع چرا؟

8. برای آنچه از دستتان می رود تأسّف نخورید و ـ نیز ـ برای آنچه به شمایان می دهم شادمانی نکنید [و مغرور نشوید، زیرا اینها همه وسیله امتحان الـهی است].

کمتر عاملی را میتوان نشان داد که چونان «غفلت»، آدمی را به «هلاکت» افکند. منشاء بسیاری از تباهی های مردمان و انحطاط جوامع بشری، غفلت است. از این روی، ادیان الهی، انسان را به هشیاری همیشگی فرا میخوانند و او را از «خودفراموشی» و «خدا فراموشی» بر حذر میدارند.

هر آن کو غافل از حق، یک زمان است اگر آن غافلی، پیوسته بودی 

                                                                                   در آن دم کافر است، امّا نهان است درِ اسلام بر وی بسته بودی 

این همه تأکید اسلام بر مراقبت از خویشتن و محاسبه نفس، برای رهانیدن آدمیان از دام غفلت است.

غیر ره دوست، کی توانی رفتن؟ هر مدح و ثنا که میکنی، مدح وی است 

جز مِدْحَتِ او کجا توانی گفتن؟ بیدار شو ای رفیق تا کی خفتن؟.

 

از اوج آسمان، جواد محدثی